ب
چند ایده در سرم چرخ میزنند (البته بهتر است بگویم هرازچندگاهی سر میزنند) برای نوشتن. لکن نه خودم را و نه آنها را شایستهی تحریر مفصل نمییابم. گفتم شاید تیتروار گفتنشان هم مرا خلاص کند هم ایدهها را. مضافا اینکه عموما در کامنتها، پیشنهادهای (و نه پیشنهادات) خوبی یافت میشود و شاید اصلا برای همین است که دوست دارم نظر بدهید. اگر بخواهم عناوینی را که دوست دارم راجع بهشان بنویسم، در حد یکی دو خط توضیح بدهم حدودا میشود چنین چیزهایی:
- خانه مهم است. کسی که بیرون ماندن را به خانه رفتن ترجیح میدهد به عقیدهی من انسان بیچارهایست. خانه استعاره از وطن هم هست؟ میتواند باشد.
- میگفت: "به محض مهاجرت سیگار را ترک میکنم. نمیخواهم به عنوان یک معتاد وارد یک جامعهی جدید شوم". جامعهی فعلیاش را امثال خودش خراب نکرده بودند آیا؟
- مولوی میگوید: "کار پاکان را قیاس از خود مگیر". ولی ما معمولا کار همهی پاکان را قیاس از خود میگیریم و بعد هم نتیجه که اصولا "پاکان" وجود خارجی نداشتهاند.
- او عاشق انسانها نبود، عاشق ارزشهای والای انسانی بود. اما در نظرش هیچکس پیدا نمیشد که آنها را داشته باشد.
- "صدمه زدن به آدمها راحتتر از مراقبت کردن ازشونه." همهچیز از اینجا دور است | کریستینا انریکز (عاطفه )
پینوشت ۱۸ آذر- یک دانه دیگر هم میخواهم اضافه کنم:
- ما در این سالها چه کردهایم جز آسیب زدن به یکدیگر؟
پاکان ,خانه ,دوست دارم منبع
درباره این سایت